مستر من

متن مرتبط با «بخاری» در سایت مستر من نوشته شده است

بخاری و بارون

  • توی کافه نشسته‌ام. صدای همهمه‌ی مهمانان دور میزهای چوبی توی سرم می‌چرخد. دستانم را روی میز می‌گذارم و با دسته‌ی لیوان قهوه‌ام ور می‌روم. چشم‌هایم از سقف کافه به کنج دیوارها سُر می‌خورد. کسی اسم تو را بلند صدا می‌زند. لیوان قهوه‌ام از روی میز بلند می‌شود. کج می‌شود و روی میز می‌ریزد. دانه‌های قهوه سرازیر می‌شوند روی میز و می‌چرخند و روی زمین می‌افتند. هر کدام در زمین فرو می‌روند و جوانه می‌زنند. کف کافه پر از جوانه‌های قهوه است. کسی اسم تو را دوباره صدا می‌زند. چشمانم را می‌بندم. به دیوار اتاقم تکیه داده‌ام و کسری از پنجره را باز کرده‌ام. دود سیگار از پنجره به بیرون فرار می‌کند. من اما کنار بخاری دراز کشیده‌ام. به عکس‌ات نگاه می‌کنم.اتاقم را سیل می‌برد... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها