رشت
به سلامتی زمستانی که هرگز نبارید
و سازی که نواخته نشد
و سرانگشتان سردی که در مهآلود شب
در جیبهایم نرفت
نوشید
به سلامتی دانههای برف روی موهات
و گمشدهترین عطر غروب یکشنبه
میان تاکسیهای بیچراغ.
نوشید...
نوشید
و بالا آورد
و سیگارش را
پشت دستم خاموش کرد.
مستر من...برچسب : نویسنده : 2lvl4n4 بازدید : 8