ساعت 5 صبح است و من دارم از اورژانس پست مینویسم (فعلا هیچ بیماری نداریم. نگران عذاب وجدانم حین پست گذاشتن نیستم! شما هم نباشید). امشب دومین شبی است که شیفت هستم و قرار است فردا برای دومین بار در طول 2سال و 4 ماهی که در بیمارستان کار کردم، سومین شب متوالی شیفت خودم رو بگذرونم. دیشب حین شیفت، مطلبی در کتاب «وزنِ چیزها» از جین کازز و ترجمه جناب عباس مخبر خواندم. چند خطی که مرا به شدت تکان داد و باعث شد کمی زاویه دوربین نگاهم به دنیا عوض شود. برایتان مینویسم و امیدوارم در طول نوشتنم بیماری نیاید...
«یک آزمایش فکری که توسط فیلسوف معاصر رابرت نوزیک طراحی شده است به ما کمک میکند که ببینیم آیا خوشبختی واقعاً هدف غایی و تنها چیزی است که برای ما اهمیت دارد. در اینجا وارد نوعی ماجرای علمی-تخیلی خواهیم شد...
نوزیک میگوید، فرض کنید وسیلهای به نام ماشین تجربه در اختیار میداشتیم. این ماشین مغز شما را کنترل میکند به نحوی که به جای دریافت جهان بیرون با استفاده از حواستان یک دنیای مجازی را تجربه میکنید. اگر فیلم ماتریکس را دیده باشید، تصور این موضوع آسان است. به شورشیانی فکر کنید که در آن فیلم روی صندلیهایی شبیه به صندلیهای مطب دندانپزشکی لمیدهاند و کلاهخودهایی بر سر دارند. این کلاهخودها مغز آنها را با یک رایانه در ارتباط میگذارند که یک دنیای مجازی به نام «ماتریکس» ایجاد میکند. در این فیلم رایانه شرور است، اما شما به ماشین تجربه اینطور نگاه نکنید. این ماشین به وسیلهی دانشمندان بسیار مهربان کنترل میشود. رایانهی موجود در فیلم ماتریکس دستکم تا اندازهای آن دنیای مجازی را که مردم تجربه میکنند کنترل میکند. اما ماشین تجربه فقط یک دنیای مجازی تولید میکند که شما ترجیح میدهید. پیش از آنکه به ماشین وصل شوید برنامه ریزی آن را انتخاب کنید. اگر خوشبختی از نظر شما کوهنوردی باشد، در این صورت میتوانید از دنیای مجازی مقدار زیادی کوهنوردی طلب کنید. اگر خوشبختی برایتان احساس موفقیت شغلی باشد، میتوانید آن را در دنیای مجازی خود برنامهریزی کنید. هر آن چیزی را که بخواهید تجربه کنید امکانپذیر است: یک همسر دوستداشتنی، فرزندان محجوب، دوستانی که ستایششان میکنید، و غذای خوشمزهای که شما را چاق نمیکند. اگر لذت معینی را در تقابلها میبینید میتوانید به جای وقتهای خوش بیوقفه، اوجها و فرودها را در برنامه بگنجانید.
شما فقط این گزینه را در اختیار ندارید که یک بعدازظهر را از تجربهای عجیب و غریب لذت ببرید، بلکه میتوانید بقیهی زندگیتان را به این ماشین وصل باشید (به نیازهای جسمانی شما پاسخ داده خواهد شد، لذا از این بابت نگران نباشید و بهتر است که برای تصور جزئیات وقت صرف نکنیم). چنین تغییر وضعیتی بسیار شدید به نظر میرسد، اما این امکان در اختیار شما گذاشته شده است که بقیهی سالهای زندگی را در خوشبختی بگذرانید. اگر فکر میکنید علم به اینکه به یک ماشین وصل شدهاید خوشبختی شما را کدر خواهد کرد، دانشمندان با کمال میل ماشین را طوری برنامهریزی میکنند که حافظهی شما را از مرتبط بودن با ماشین پاک کند.
آیا امضا میکنید؟ نوزیک شرط میبندد که این کار را نمیکنید و اضافه میکند که خوشبختی تنها چیزی نیست که برای شما اهمیت دارد. این بیمیلی به امضاکردن نشاندهندهی این مطلب است، چون مرتبط شدن با ماشین تجربه برای اغلب ما راهی برای به حداکثر رساندن خوشبختیمان است. نوزیک نتیجه میگیرد که علاوه بر خوشبختی چیزهای دیگری هم باید باشند که برای ما ارزش دارند -چیزهایی که میتوانیم در زندگی واقعی به دست آوریم، نه با استفاده از ماشین تجربه.
تفسیر این بیمیلی به وصل شدن عملاً به این آسانی نیست. علت میتواند این باشد که ما به اندازهی کافی به دانشمندان اعتماد نداریم که خودمان را در چنین موقعیت آسیبپذیری قرار دهیم. شاید آنها به درخواستهای ما پاسخ ندهند. شاید آنها بخواهند آزمایشهایی روی ما پیاده کنند. یا هرچند دانشمندان فرشتگانی کاملاند، شاید ماشینهای آنها استعداد انجام کارهای نادرست را داشته باشند. هرچند زندگی واقعی خوشبختی بهینه را برای ما تضمین نمیکند، شاید بر این نظر باشیم که بهتر است یک زندگیِ به قدر کافی شاد را در دنیای واقعی تجربه کنیم.
برای حذف این عوامل مخل بهتر است تجربهی اندیشه را کمی تغییر دهیم. مسئله این نیست که شما وصل شدن را انتخاب میکنید یا نه، بلکه این است که اگر بدانید هماکنون وصل هستید برایتان اهمیت دارد یا نه. متأسفم به اطلاعتان برسانم که شما مدتها قبل این انتخاب را کرده و وصل شدهاید. این واقعه در روزهای تجربهگرایانهی دروان بلوغتان اتفاق افتاده است. و بله شما خانهی مربوط به ترجیح پاککردن حافظه را نیز علامت زدهاید. لذا در حال حاضر آن روز سرنوشت,ساز را بهیاد نمیآورید که در صندلی لم داده بودید و کلاهخود روی سرتان قرار داشت. از آن زمان به بعد در یک دنیای مجازی زندگی میکردهاید. دوستانی که گمان میکردید داشتهاید دوستان مجازی هستند. این کتاب یک کتاب مجازی است و والدینتان هم مجازی هستند. اما اکنون که دربارهی آن فکر میکنید، چند سال آخر بهطرزی استثنایی خوشبخت بودهاید! پیش از آنکه این مطلب را بخوانید، فکر میکردید زندگیتان به خوبی پیش میرود. آیا اکنون دلیلی دارید که چیزها را متفاوت ببینید؟»
بله! نوزیک عزیز! کازز جان! از اینکه در محیط پر سر و صدای اورژانس، این مطلب را به من رساندید از شما ممنونم. نمیدونید که چقدر برایم این کارتان ارزشمند بود!
خواننده و نخواننده ی عزیز! کار شما هم برایم ارزشمند است!
- کارکردن یه چیزه و خوشبختی یه چیز دیگه ست! ( حسین, پناهی,)
مستر من...برچسب : نویسنده : 2lvl4n4 بازدید : 205