متن‌هایی برای هیچ

ساخت وبلاگ

آری، من پدر خودم بودم و من پسر خودم بودم، از خودم می‌پرسیدم و بهترین جواب‌هایی که می‌توانستم می‌دادم، می‌دادم عصر به عصر برایم بخوانند، همان داستان همیشگی را که از بر بودم و باورش نداشتم، یا با هم قدم می‌زدیم، دست در دست، ساکت، غرق دنیاهای خودمان، هر کس غرق دنیاهای خود، دست در دست فراموش شده. این‌طور است که تا حالا دوام آورده‌ام. و امروز عصر هم انگار باز نتیجه می‌دهد، در آغوشم هستم، من خود را در آغوش گرفته‌ام، نه چندان با لطافت، اما وفادار، وفادار. حالا بخواب، گویی زیر آن چراغ قدیمی، به‌هم ریخته، خسته و کوفته، از این همه حرف‌زدن، این همه شنیدن، این همه مشقت، این همه بازی.

متن‌هایی برای هیچ | ساموئل بکت |

مستر من...
ما را در سایت مستر من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2lvl4n4 بازدید : 137 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 19:12